واژه هـــ ـای تــــب دار |
امشب دوباره در من تکرار شدی و من گم میشوم در کلافهای کلافه شده ی رؤیاهای شکافته ام ! قصه همان قصه ی همیشگی ست خاطراتی خیس از یاد تو و قلبی که باران امشب آتشش را سرد کرده همه مـــــ ـن در هجوم نگاه های سرد تــــ ـو یــــــــــــــــــــــــخ می زد نگاه های خاموشی که گویی برزخِ "درد" بود من دلم را چال کرده بودم و چشمانم را گم کرده بودم در جاده های بی عبور تنهایی مــن امـــا ... می نشستم آرام و بی صدا می نشستم و می چیدم کنار خودم درد ها را "اودسان" [ سه شنبه 95/11/5 ] [ 1:52 صبح ] [ اودسان ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |